زبان ترکان قشقایی


زبان مردم قشقائی

        من قربانم بو فرهنگَ بو دلهَ ----     من قربانم بو ایلهَ بو گلهَ .

 ترجمه :

 من به قربان این فرهنگ و این زیان ------  من به قربان این ایل و این گل

 مردم ترک زبان  به  علت مهاجرت در بسیاری از نقاط دنیا پرکنده شده اند. به خصوص در قاره آسیا و اروپا و در قاره آفریقا نیز در کشورهای مصر و سودان و در آمریکای شمالی نیز در کانادا و آمریکا مقیم هستند. آمار مردم ترک زبان آلتائی در سال 1995 (1374 شمسی) بالغ بر بیش از 183 میلیون میباشد. به موجب این آمار  جمعیت مردم ترک زبان در ایران حدود  20 کل جمعیت ایران بر آورد می شود (هر چند که به نظر می رسد که رقم ترک زبانان بسیار فرا تر  از این رقم باشد ) که متجاوز از سیزده میلیون نفر است.

  زبان مردم ایل بزرگ قشقائی

گر چه آقای دکتر هیئت تمام زبانهای ترکی موجود در ایران را جزو ترکی آذری (چنین تقسیم بندی در زبان ترکی شناخته شده نیست و منظور ترکان ساکن در آذربایجان است) محسوب داشته است ولی باید توجه کرد که بسیاری از ترکان ایران، از ترکان سلاجقه ، ترکان تیموری، سلغریان، خلج ،غز  و قاجار  و ....... هستند که دارای  لهجه ها و گویشهای مختلف و متفاوت هستند . به خصوص ترکان قشقائی که زبان آنها تفاوت های زیادی با ترکان  شمال ایران  ( آذربایجانی ) دارد. همچنین ترکان همدان و ساوه و اراک که زبان آنها به ترکان قشقائی شباهت و نزدیکی بسیاری دارد نه به ترکان آذربایجانی. شباهت های زیادی بین ترکان عثمانی یا استانبولی جدید با بسیاری از ترکان قشقائی وجود دارد و حد اقل میتوان گفت که زبان ترکان ایران به دو بخش تقسیم می شود که یکی در شمال ایران و در حوزه آذربایجان و اطراف آن اردبیل و زنجان و ... و دیگری زبان ترکان در مرکز و جنوب ایران می باشد، که شامل ترکان ساوه ـ همدان ـ اراک ـ کرمان و ترکان قشقائی در فارس و اصفهان است. البته نا گفته نماند که برخی از ترکانی که در زمان صفویه در آذربایجان سا کن بودند توسط شاهان صفوی و بعد از آنها توسط شاهان مختلف به فارس و سایر نواحی کوچ داده شده اند. ولی تعداد آنان نسبت به ترکان مقیم فارس بسیار اندک بودند و هستند. بنا بر این بهتر است بجای استفاده از لفظ ترکان آذری که به آذربایجان نسبت داده میشود آنها را ترکان ایران بخوانیم  چون  مهاجرت ترکان به آذربایجان احتمالا بعد از استقرار ترکان در کرمان و فارس صورت گرفته و قدمت آن کمتر از ترکان جنوب ایران است.آنچه مسلم است زبان ترکان قشقائی صرفنظر از پاره ای استثنائات از زبان ترکان اوغوز یا غز(ترکان غربی) میباشد هر چند دارای گویشهای گوناگون است. و از نظر گویش شباهت بسیاری به زبان ترکان دریای    کا شکا ( قشقه ) در ترکستان دارد. و ایالت قشقه اکنون در ازبکستان است، که سابقا بخشی از ترکستان   و جز ایران بزرگ بوده است. این سر زمین نامش قشقه دریا و دارای زبان قشقه ای هستند. پس یکی از تقسیمات زبان ترکی در حوزه آسیای مرکزی که قشقائیان از آن سر زمین به فلات ایران کوچ کرده اند" زبان قشقه دریا" ست.  عزیزان علاقمند ُ- برای جزئیات بیشتر به کتاب اقوام مسلمان شوروی نوشته شیرین آکنیز - ترجمه علی خزائی مهر -مراجعه کنند.  

 

   زبان ترکی

زبان وسیله تفاهم بین افراد بشر است و از مجموعه کلمات و صداها تشکیل شده است و پدیده ای اجتماعی و زنده است که در طول تاریخ به سیر تکاملی خود ادامه می دهد و این امردر مسیر، تابع قوانین و قواعد داخلی و شرایط خارجی است. افراد بشر احساسات۰ افکار و عقاید و خواسته های خود را به وسیله زبان به یکدیگر ابراز داشته و نیازهای یکدیگر را درک و رفع می کنند. تاریخ تشکیل زبان ها به درستی معلوم نیست و گفته میشود که (بیش از پانصد هزار سال است). بنظر می رسد با پدیدآمدن  کار دسته جمعی و تشکیل جوامع نخستین ارتباط دارد و به خاطر نیاز، به وجود آمده است و بعد از آن اختلاط اقوام مختلف و تشکیل جوامع شهری و ملی زبانهای قومی و ملی پدید آمده است.زبان از مهمترین ابزار فرهنگ هر قوم و ملت می‌باشد، همانا زبان‌ها و فرهنگ‌های متفاوت دست‌آوردهای بشری در هزاران سال زندگی خود بر روی کره‌ی خاکی و در واقع در بچه‌هایی متفاوت زبانی، نگرش متفاوت آنها به هستی است، تک تک آنها گنجینه‌های ارزشمندی هستند که مستحق محافظت و شکوفایی می‌باشد، از این روست که دانشمندان گاهی از زبان به عنوان کلید شبکه‌های ارتباطی و گاهی نیز سرمایه فرهنگی یاد می‌کنند. بنابر قولی مشهور از کادامر وجه اساسی بودن انسان در جهان زبان است که افراد با تسلط بر آن می‌توانند علاوه بر برقراری روابط اجتماعی نوعی هویت ویژه کسب می‌کنند. ویتگنشتاین یکی از فیلسوفان جهان معاصر جمله‌ای دارد که تعریف زبان را به مراتب روشن‌تر از همگان ارائه می‌دهد او در جمله‌ای کوتاه به اندیشه‌ی بسیار بزرگ می‌پردازد؛   

 زبان من جهان من است و جهان من زبان من ،

تاملی مختصر در این جمله اندیشمندانه معانی بلندی از رابطه ذهن و زبان فراهم می‌آورد. از اینرو هویت فرد چه در سطح قومی و در سطح ملی تا حدود زیادی بستگی به زبانی دارد که او فرا می‌گیرد. وقتیکه از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ یک جامعه سخن به میان می‌آید، زبان به عنوان یک عامل اساسی مطرح می‌شود، چراکه زبان در حکم رشته‌ای است که فرهنگ گذشته و حال را به هم پیوند می‌دهد. زبان پدیده بیرونی نیست. انسان با زبانش زاده می‌شود که در زبانش سیر می‌کند، در حریم زبانی خود تنفس می‌کند، رشد می‌کند و می‌میرد. زبان هر ملت به مثابه ظرف حضور آن ملت در کره‌ی خاکی است یعنی اینکه برای شناخت ملتی باید زبان او را شناخت. شاید آوردن ضرب‌المثل معروف فرانسوی که می‌گوید: هر کس زبان مادری خود را نداند یک وحشی است. در اینجا بیجا نباشد. بنابراین امروزه سازمان‌های علمی و فرهنگی دنیا سعی در بررسی و محافظت از زبانهای متفاوت و حتی مواظبت از زبانهای قلیل‌المتکلم در حال نابودی دارند. چند سالی می‌شود که جهان روز 21- فوریه اول اسفند شمسی- را در حالی سپری می‌کند که یونسکو (unesco) بزرگترین نهاد فرهنگی دنیای معاصر آن روز جهانی زبان مادری نام نهاده است. درک هوشمندانه طراحان این روز در سال پایانی هزاره دوم (1999) و آغاز هزاره سوم- هزاره‌ای که جهان با عزمی تمام به سوی دهکده شدن می‌تابد و نظریه‌ای که مارشال لوهان در اواسط دهه 90 بدان پرداخته بود جامه عمل می‌پوشاند- بیانگر اهمیت فوق‌العاده زبانهای متعدد و اقوام متنوع ساکن در این دهکده بی‌کران است.رسمیت هر زبانی را نه اشغالگران، نه قوانین، و نه متعصبان قومی، بلکه خود مردمی که به آن زبان لب می گشایند، تعیین می کنند. پس به سخنی، هر زبان برای مردم صاحب زبان رسمی است. زبان ضمنا آئینه ای است که هر ملتی خود را، در گذرگاه تاریخ، در آن مشاهده می کند. این سند زنده در آئینه تاریخ جهان می درخشد هر چند که عده ای بخواهند این سند و این آئینه را مخدوش  و تیره  ببینند. زبان هیچ ملتی در عرف بین الملل نیازی به اثبات ندارد، بزرگترین دلیل وجودی هر زبانی حضور مردمی است که به آن زبان تکلم می کنند و با این طریق کاروان تمدن  بشری را غنا می بخشند، خواه این متکلمین زبانی میلیونی باشد یا کمتر. کمیت در عرصه موجودیت زبانی زیاد مورد اختلاف نیست. زبان ها با تفاوتهای خویش موزائیک زیبائی از ملل و نحل در جهان پدید آورده اند. برای مثال،  همچنان که زبان فارسی برای فارسی زبانان و دوستداران آن ارزش ویژه ای دارد, چرا که این زبان, زبان پر توان حافظ, سعدی و فردوسی و خیام و کلید موفقیت و رمز هویت ملی تمام ایرانیان بوده و است. به همین ترتیب نیر مردم ترک زبان با مطالعه اشعار نسیمی و اثر ماندگار شهریار« حیدر بابایه سلام» نیز خواننده در مسیر رودخانه ای سیر می کند که روح و روان مردم ترک  را به تصویر می کشد.وجود اصول مترقی 15 و 19 قانون اساسی که تاکید بر حقوق مساوی اقوام مختلف ایرانی و همچنین استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس می‌نماید و نشان از دوراندیشی تدوین گران قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارد.[2]

زبان ارزنده ترین ثروتی است که ارزش های معنوی هرقوم را پاسداری می کند. برای مطالعه قانونمندی های ترقی و تکامل یک زبان، لازم است منشاء و فرآیندهای قومی مؤثر در شکل گیری جوامع که حامل زبان است، به طور همه جانبه مورد پژوهش قرار گیرد؛ زیرا که زبان مردم یک منطقه با تاریخ آنها پیوند دارد و همانگونه که تاریخ تشکیل یک خلق پیچیده است، تاریخ شکل گیری زبان آن نیز ساده نیست.یک گروه از مردم معمولا" از درهم آمیزی عناصر مختلف قومی و قبیله ای در طی قرن ها تشکیل می یابد و یک زبان تا آن که به صورت زبان واحد یک خلق درآید، مراحلی را از سر می گذراند و در نتیجه تأثیر حوادث اجتماعی _ تاریخی ادامه یاب و از درهم جوشی عناصر زبانی طوایف و قبایل مختلف و همچنان در جریان قرن ها شکل می گیرد. بدیهی است که در این شکل گیری زبان تمام طوایف و قبایل یکسان و به یک نسبت تأثیر نمی گذراند. گاهی تنها زبان یکی از آنها و گاهی زبان و گاهی زبان دو سه تا از آنها مشترکا" اساس قرار می گیرد و زبان های دیگر به نسبت های مختلف در این فرایند شرکت می کنند و به تدریج تحلیل می روند و ای بسا که به باد فراموشی سپرده شوند. زمانی هم که زبانی بر زبان دیگر غالب می آید، زبان مغلوب معمولا" دهه ها و سده ها دوام می آورد، و اگر هم از بین برود، عناصری از آن در زبان غالب برای خود جا باز کرده، باقی می ماند. وجود بعضی واژه های ایرانی الاصل در  زبان ترکی کنونی را که در فارسی کنونی وجود ندارند، بقایای زبان آذری مغلوب متروک دانسته اند.  زبان پدیده ای است تکامل پذیر و تحول یاب و در اطراف خود تأثیر گذار و از اطراف خود تأثیر بردار. به قول کسروی " زمان و پیش آمدها در زبان کارگر افتد و این است هیچ زبانی همیشه به یک حال نماند و هر زمان رنگ دیگری به خود گیرد. البته تحول زبان به مانند هر پدیده اجتماعی دیگر بر اساس اصول و قواعدی است و مستقل از هوس های فردی صورت می گیرد و در جنبه های گوناگون آن چون صورت الفاظ و ترتیب کلمات در جمله و . . . تغییراتی حاصل می شود و حتی واژه هایی به تدریج از رواج می افتد و واژه ها و ترکیباتی نو بر اساس نیازهای اجتماعی ایجاد می شود.گوناگونی زبان ها نتیجه جریانات تاریخی متمادی و مرکب است. به عنوان مثال مکانیسم پدید آمدن چند زبان از یک منشاء و یا تشکیل چند زبان هم خانواده را چنین می توان توضیح داد :بر اثر تقسیم جامعه نخستین به قبایل قبلی، پراکنده شدن آنان در اراضی پهناور و جدا افتادنشان از یکدیگر به علت کوچ ها و بعد مسافات و سستی روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی میان آن ها، هر قبیله یا گروهی از قبایل سرنوشت تاریخی متفاوتی پیدا می کند و بدین ترتیب شرایطی که وجود زبان واحد و مشترک را ضروری می سازد، مفقود می شود و در عین حال تفاوت های لهجه ای رشد می کند. شرایط متفاوت محیط جدید قبایل مهاجر از نظر ویژگی های قومی و فرنگی و به ویژه زبانی نیز بر جریان رشد لهجه ها تأثیر تشدید کننده می گذارد و در نتیجه لهجه ها به زبان مستقل شدن گرایش پیدا می کنند، چه "هر چه زبان محاوره از لحاظ ترکیب لغوی بسیار استوار و از لحاظ قواعد دستوری حتی استوارتر است، ولی با این حال لایتغیر نیست. " بدین گونه در جریان تشکیل و تلاشی پیاپی اتحادیه های قبیله ای در طی قرن ها و ادامه تجزیه و تطور لهجه ها و زبان ها، خانواده ای از زبان ها پدید می آید. پرویز خانلری اصطلاح خویشاوندی یا هم خانوادگی در زبان شناسی را چنین معنی کرده است : " دو یا چند زبان نتیجه تحول جداگانه و متفاوتی از یک زبان باشند که در زمان پیشین متداول بوده است. مجموعه این گونه زبان ها را یک خانواده زبان می خوانند."برای تعیین حد فاصل بین دو زبان و تشخیص استقلال آن ها از یکدیگر یک میزان کلی پیشنهاد شده است و آن این است که : "هر گاه دو تن برای فهمیدن و فهماندن به مترجم محتاج شوند،باید گفت که دو زبان متفاوت به کار برده اند." اما با وجود تغییرات در چگونگی شیوه تلفظ و دیگرگونی ساختمان کلمات و در مواردی معانی آنها و . . .  "نکته هایی اساسی در ساختمان هست که پایدار می ماند، یا تحول و تغییر آنها به طریقی انجام می گیرد که با روش تطبیقی می توان به صورت اصلی آن ها پی برد. "ارانسکی درباره پدید آمدن خانواده زبان های بومیان آمریکا از دانشمندی مطلبی نقل کرده است که نقلش در این جا روشنگر تواند بود : "بومیان امریکای شمالی قبیله واحدی بودند که به تدریج در قاره پهناوری پراکنده شدند و قبیله هایی از آن مجزا و جدا شدند و به اقوام و گروه های قبایل مبدل گشتند و زبان های ایشان نیز تغییر کرد. به حدی که نه تنها یک قبیله زبان قبیله دیگر را نمی فهمید، بلکه کوچکترین اثری از وحدت بدوی زبان ها در السنه ایشان باقی نماند. " و ارانسکی این روندرا عمومیت بخشیده است: " بدیهی است، تصویری که از تطور زبان ها و تجزیه آنها به لهجه های گوناگون در بالا رسم شده ، تنها در مورد بومیان آمریکا صدق نمی کند، بلکه به طور کلی از ویژگی های جامعه عشیرتی است."

 منشاء زبان ترکی

زبان های دنیا به چند خانواده تقسیم شده است که خانواده آلتایی یکی از آن هاست. زبان های وابسته به این خانواده عبارتند: از ترکی، چوواشی، مغولی، منچو، تونگوزی، کره ای و ..... ناگفته نماند که بعضی از زبان شناسان خانواده اورالی را نیز  که شامل زبان های متداول در سیبری و زبان هایی چون فینو _ اقوری و . . . است  به جهت قرابت ها و همانندی های موجود، با خانواده آلتایی یک خانواده به شمار آورده، آن را خانواده اورال و آلتایی است .

تقسیمات زبان ترکی

زبان های ترکی به چندین شاخه و شعبه تقسیم می شوند: زبان ترکی از لحاظ نسبی و تباری جزو زبانهای اورال ـ آلتائی و یا به زبان صحیح تر از گروه زبان آلتائی است. زبانهای اورال ـ آلتائیک به مجموعه زبانهائی گفته میشود که مردمان متکلم به آنها، بین کوه های اورال و آلتای در شمال ترکستان بر خاسته و هر گروه در زمانهای مختلف به نقاط مختلف مهاجرت کرده اند. این گروه زبانها شامل زبانهای فنلاند ـ مجارستان (اورالیک ) و زبانهای ترکی ـ مغولی ـ تونقوز (زبانهای آلتائیک ) است..در میان تقسیم بند  یهای زبان و لهجه های ترکی تقسیم بندی باسکاکوف با وجود نواقصی که دارد بسیار جالب و قابل ذکر است. در این تقسیم بندی زبانهای ترکی- ابتدا به دو گروه تقسیم میشوند. الف ـ هون غربی   ب ـ هون شرقی .

هون غربی : شامل گروههای زیر است: ۱ـ گروه بلغار ۲ـ گروه اوغوز ۳ـ گروه فبچاق ۴ـ گروه گارلوق.

ترکی اوغوزـ اوغوز ها که اجداد ترکان آسیای صغیر وایران و آذربایجان و عراق و ترکمن ها را تشکیل می دهند مهمترین اقوام ترک هستند و قبل از آنکه به این مناطق مهاجرت نمایند ، در شمال ترکستان زندگی می کردند. به طوری که از منابع چینی و سنگ نوشته های اورخون معلوم می شود، اوغوزها در فاصله قرن ۷ـ۸ میلادی در مناطق جنگلی و کوهستانی اوترکن(در سیبری زندگی می کردند. در منابع چینی از آنها بنام هوگوت یاد شده است).

از نظر ریشه لغوی در باره اوغوز نظریات مختلفی ابراز شده است. اوغوز به معنی تیره ها و قبیله ها (اوق + اوز) یا اوق لار آمده ( در ترکی قدیم اوز و ایز علامت جمع بوده است) همچنین آوغوز یا آغوز به معنی اولین شیری است که از پستان جانوران گرفته میشود. اوغوز به معنی اقسوس یا جیحون هم آمده است. در متن عربی هم غز نامیده شده است. اوغوز ها بعد از تشرف به دین اسلام با تشکیل بزرکترین امپراطوری ها مانند امپراطوری سلاجقه و عثمانی نقش مهمی در تاریخ ایفا کردند.

اوغوزهای جدید- اوغوزهای جدید اجداد ترک زبانان ترکیه و ایران  و تراکمه را نشکیل می دهند و از قرن سیزده به بعد یعنی بعد از مهاجرت به غرب و آمیزش با سایر ترکان (قبچاق و اویغور) و مغول ها و اهالی محلی،لهجه های ترکی  آناطولی و آذربایجانی و ترکمنی را به وجود آورده اند.ترکی اغوز جدید را باید به دو گروه شرقی و غربی تقسیم کرد. از ترکی اوغوز شرقی، ترکمنی قدیم و جدید به وجود آمده و از ترکی غربی ترکی عثمانی،گاگاووز، و ترکی آذربایجانی پیدا شده است.ترکی عثمانی در چند مرحله تاریخی سیر کرده که عبارتند از: سلجوقی، عثمانی قدیم ، عثمانی میانه. عثمانی جدید و ترکی ترکیه.ترکی بالکان، قبرس،سوریه و جنوب کریمه جزو ترکی عثمانی است. ترکی آذربایجان -زنجان ـ ساوه ـ و همدان و پاره ای از ترکان قشقائی- اینانلو ـ بهار لو و حتی ترکی سایر نقاط ایران ( بجز ترکمنی و ترکی کرکوک (ترکان عراق) هم جزو ترکی (ایرانی) محسوب میشوند.[