یک خاطره

من هادی هستم و دانشجوی فوق لیسانس عمران دانشگاه هرمز گان.من یک قشقایی ام.از طایفه شبان کاره.عموهای من عشایرندو دامداری وسیله امرار معاش اوناست.اونا تو چادر های مشکی که از پشم بز بافته میشن زندگی می کنن و با نگه داشتن گوسفند و بز امرار معاش می کنن. و این کار خیلی سختیه و برای این که تصور بهتری داشته باشین باید بگم اونا برق و گاز و اب و تلفن و هر وسیله رفاهی دیگه ای که توی شهر است راندارن و برای روشنایی خونه هاشون از چراغ های نفتی استفاده می کنن و کپسول های گاز که خیلی سخت گیرشون میاد . برای پخت و پز هم از هیزم هایی که خودشون از کوه جمع می کنن استفاده می کنن.اب نوشیدنی شونو از یه چشمه که تو دامنه کوهه میارن؛با مشک.

ولی زندگی اونا فقط اینا نیست.می دونین؛یک قشقایی وقتی که تو دامن طبیعت زندگی میکنه خوشبخته.این بزرگترین راز زندگی اوناست یعنی خوشبختی در عین سختی زندگی.و اینو ما که از اون محیط جدا شدیم و تو شهر زندگی می کنیم بیشتر و واضح تر می فهمیم.وقتی شما یه روز با اونا باشین می تونین بفهمین زندگی اصلا یه راز نیست و خیلی ساده ست و البته دوست داشتنی.صبح با صدای چند تا خروس سر حال از خواب می پرین و نسیم خنک و به نحو باور نکردنی پاکی رو احساس می کنین که داره رو صورتتون بازی می کنه.بوی رمه و خاک رو تو سوراخ های بینی تون احساس می کنین و از یه لذت غیر قابل وصف سرشار می شین.اگه تنبل نباشین می تونین بیدار بمونین و صدای زنگ بز نر ی رو بشنوین که سر گروه گله ست و صدای همهمه سم گوسفند ها رو که اروم و سنگین میرن به سوی زمین های اباد و سر سبز تا با پستون های پر شیر بر گردن.و حالا زن خونه که از کارای دوشیدن و راهی کردن گله فارغ شده شروع میکنه به ور آوردن آرد برای پختن نان.با مشت های قوی و ورزیده آردو هم میزنه و ورز میده تا خمیر کاملا ور بیاد و اماده ی پختن نون بشه و حالا نوبت چونه کردن خمیره و پهن کردن تابه و روشن کردن اتیش و گذاشتن ساج روی اون.ساج یه دوری فلزی گوده که به سمت بر آمدگیش روی اتیش قرار می گیره و خمیر های صاف شده روی اون قرار می گیرن تا پخته بشن و حالاست که عطر نون تازه مستتون می کنه.

و شروع روزی خوب و دوست داشتنی با زیبا ترین بوها وصداها؛ و اگه بازم تنبلی نکنین تماشای بیرون اومدن خورشید از پشت کوه های بلند و غرق شدن زمین ها در نور می تونه بازم شما رو سرمست کنه.

اگه پیگیر باشین تو روزای اینده براتون می نویسم که در طول روز چه چیزایی ممکنه براتون اتفاق بیفته و معنی زندگی رو براتون بیشتر توضیح میدم.

نظرات 2 + ارسال نظر
مرتضی سه‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ب.ظ

دوست قشقایی من ! موفق باشید
راستی در خبر ها خواندم که خودرویی به نام قشقایی تولید شده.(اگر اشتباه نکنم شرکت نیسان تولیدش کرده)

تایفور دوشنبه 21 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 12:41 ب.ظ http://taifur-civil.blogfa.com

وبلاگ قشنگی دارید.
موفق باشید.
من دانشجوی دانشگاه شیرازم .چند روز پیش مجوز نشریم رو گرفتم اگه مطلبی واسه چاپ دارید برام بفرستید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد