خوب امروزو ادامه نوشته های من درباره زندگی تو یه خانواده عشایری.بعد از بلند شدن از خواب و خوردن یه صبحانه مفصل با نون نازک و گرم و کره گوسفندی و خیلی چیزای دیگه شما انتخابای زیادی برای گذروندن روز دارین.مثلا رفتن سر چشمه و یه تفرج عالی با دیدن صحنه های زیبا و عالی .اگه یه کم خوش شانس باشین و البته موقع رفتن سر چشمه سر و صدا هم نکنین میتونین چند تا کبک و تیهو ببینین و صدای فوق العاده اونا رو بشنوین.آب زلال چشمه روحو نوازش می کنه و شما می تونین با پاشیدن اب به سر و روتون مزه یه اب پاک و خنک رو به پوستتون هدیه کنین.
خوب این فقط یکی از انتخابای شماست و به عنوان یه پیشنهاد من می تونم رفتن به دشت و همراهی رمه ی گوسفندا رو توصیه کنم.ارامش و سکوت دشت می تونه هر کسی رو به سرزمین های زیبا و وسیع خیال ببره و یه حس ناب و لذت بخش اهورایی بهش بده.من همیشه تو این جور مواقع گوش دادن به صدای زنگ رمه و سر و صدای گنجشکها رو برای تمرکز کردن انتخاب می کنم.
انتخاب دیگه شما میتونه رفتن به کوه باشه که اونم میتونه پر از صحنه ها و صدا ها و لذات ناب باشه.در واقع میشه در لحظه لحظه این زندگی لذت و شور رو احساس کرد .حتی در سخت ترین کارهاشون و چیزایی که به نظر ما طاقت فرسا میاد.