یک شعر

(26 مهر 1386 ساعت 16:34)

اینم یه شعر دیگه که من خیلی دوسش دارم و امیدوارم شما هم استفاده کنین

 

 

چعشق عمومی

اشک رازی‌ست
لب‌خند رازی‌ست
عشق رازی‌ست


 

اشک ِ آن شب لب‌خند ِ عشق‌ام بود.


 



 

قصه نیستم که بگوئی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...


 

من درد ِ مشترک‌ام
مرا فریاد کن.


 


درخت با جنگل سخن می‌گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می‌گویم


 

نام‌ات را به من بگو
دست‌ات را به من بده
حرف‌ات را به من بگو
قلب‌ات را به من بده
من ریشه‌های ِ تو را دریافته‌ام
با لبان‌ات برای ِ همه لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌های‌ات با دستان ِ من آشناست.


 

در خلوت ِ روشن با تو گریسته‌ام
برای ِ خاطر ِ زنده‌گان،
و در گورستان ِ تاریک با تو خوانده‌ام
زیباترین ِ سرودها را
زیرا که مرده‌گان ِ این سال
عاشق‌ترین ِ زنده‌گان بوده‌اند.


 



 

دست‌ات را به من بده
دست‌های ِ تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن می‌گویم
به‌سان ِ ابر که با توفان
به‌سان ِ علف که با صحرا
به‌سان ِ باران که با دریا
به‌سان ِ پرنده که با بهار
به‌سان ِ درخت که با جنگل سخن می‌گوید


 

زیرا که من
ریشه‌های ِ تو را دریافته‌ام
زیرا که صدای ِ من
با صدای ِ تو آشناست.

نظرات 4 + ارسال نظر
علی سلیمانی زاده یکشنبه 4 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:18 ب.ظ

باتمام وجود دوستتان دارم .

رضا الماسیان سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ب.ظ

من وب لاگ السون را که به همت دنشجوان قشقایی طراحی شده دیدم
من خودم هم زمانی عضو بودم ولی فارغ التحصیل شدم
به امید دیدار دوستان دانشجو ی ترک قشقایی وارزوی موفقیت برای تمامی قشقاییها

احد حیدری یکشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:04 ب.ظ http://ardashiri.blogfa.com

تشکر از تمامی شما عزیزان

مهی دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:57 ب.ظ http://mehdy.blogfa.com

salam ghashangde khoshom galde mana bash vorong

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد